درچنین روزی در سال 1938 میلادی ریموند کارور شاعر ونویسنده به دنیا آمد . وی داستان های کوتاه می نوشت وازاین جهت درادبیات غرب مشهوراست . درفضای داستانهای اواشیاء تنها باحضورشخصیت ها شکل گرفته وکامل می شوند وهویت آنها تنها درمیان هویت اشخاص تعریف می شود . اوهمانند ساروت وآلن روب گریه برزبان سینمایی وخاص خود تاکید می کند . زبان کارور بدوا زبانی عاطفی نیست . براساس نظرات تجربه گرایانی چون ساروت و رب گریه ، نباید با توصیف های انسانی به سراغ توصیف اشیا پیرامون رفت و این امر سرلوحه آثار کارور قرار گرفته است .
داستان کارور داستان انسان امروز و حدیث تنهایی ها و غم اوست . در آثار این نویسنده بزرگ جزییات زمانی و مکانی بطور گسترده رعایت نمی شوند و همین امر دلیل برآن است که آثار او به مسایل جهانی و مشکلات انسان معاصر می پردازند . در بیشتر آثار این نویسنده بزرگ ادبیات آمریکا وجهه هایی از زندگی شخصی اش نمود می یابند . شخصیت های کارور دائما در حال شکست خوردن اند و این شکست همانند شخصیت های همینگوی به تکامل شخصیتی منجر نمی شود بلکه شخصیت های او پس از یک شکست به شکستی عمیقتر که در واقع ویرانگر است ، می رسند . کارور هیچگاه خود را یک مینی مال ندانسته است . رئالیسم استیلزه از ویژگی ها ی بارز درونمایه های آثار اوست .